• زبان و ادبیات

    روز ملنگ   و شب پلنگ

    فرید‭ ‬شخص‭ ‬خائن‭ ‬وعوام‭ ‬فریبی‭ ‬بود‭. ‬ظاهر‭ ‬آرام‭ ‬ونرم‭ ‬او‭ ‬هزاران‭ ‬خانه‭ ‬و‭ ‬کاشانهٔ‭ ‬مردم‭ ‬را‭ ‬به‭ ‬تباهی‭ ‬کشانده‭ ‬بود‭. ‬او‭ ‬در‭ ‬بین‭ ‬قوم،‭ ‬خویش‭ ‬و‭ ‬مردم‭ ‬محلهٔ‭ ‬خود‭ ‬به‭ ‬نیک‭ ‬نامی‭ ‬و‭ ‬امانت‭ ‬داری‭ ‬معروف‭ ‬بود‭. ‬یک‭ ‬عادت‭ ‬خراب‭ ‬که‭ ‬ما‭…

  • پیام لمر

    رسم و رواج های ناپسند

    هما دختر زیبا و خوش بیان بود. یک دهن و هزار خنده داشت. اطرافیانش او را بسیار دوست داشتند. او خواستگاران زیاد داشت. پدر و مادر هما خیلی مهربان و مخالف رسم و رواج های پوسیده بودند. در هر جا و هر…

  • زبان و ادبیات

    شيطان‭ ‬در‭ ‬لباس‭ ‬انسان

    قربان‭ ‬شهر‭ ‬کابل‭!‬‭ ‬قربان‭ ‬مردم‭ ‬با‭ ‬صفا‭ ‬و‭ ‬مهربانش‭ ‬شوم‭. ‬چه‭ ‬روز‭ ‬های‭ ‬خوبی‭ ‬بود،‭ ‬با‭ ‬همه‭ ‬غم‭ ‬هایش‭ ‬در‭ ‬کنار‭ ‬شاگردان‭ ‬و‭ ‬مردمم‭ ‬بودم‮…‬‭ ‬ گاه‭ ‬گاهی‭ ‬با‭ ‬‌چند‭ ‬تن‭ ‬از‭ ‬استادان‭ ‬لیسه‭ ‬الفتح‭ ‬در‭ ‬پارک‭ ‬مقابل‭ ‬لیسه‌ٔ‭ ‬ابوالقاسم‭ ‬فردوسی،‌‭ ‬دور‭…

Back to top button