یکی از بناهای تاریخی که بر فراز دیوار های کهن بلخ در نواحی شمال غربی این شهر باستانی تاکنون با شکوه و ابهت خاصی جلب نظر مینماید، عمارت زیبای مشهور به “برج عیاران” است.
نظر به مطالعات باستانشناسی این بنا از عهد کوشانی ها بجا مانده و از قرار معلوم در عهد هاویشکا وبازماندگانش یکی از قرارگاه های نظامی برای حراست کاورانهای تجاری که بسوی ختن و کاشغر رفت و آمد داشتند، بوده است. در زمان فرمانروایی هاویشکا از اخلاف کانیشکای بزرگ ، امپراتور مقتدر کوشانی تجارت میان هند و سرزمین چین و همچنان بسوی روم از طریق شاهرای ابریشم زیادت گرفت. درآن عهد کاروانهای امتعهٔ هندی چون ادویه جات و زیورات که از طریق درهٔ خیبر ولندی کوتل وارد ننگرهار میشدند، پس از عبور از ساحهٔ آبادان لوگر وارد کابل میگردیدند. از شهرمزدحم کابل جادهٔ تجارتی دیگری بسوی شمال پس از عبور از تنگی ابریشم به وادی تاریخی بامیان وصل میشد و سپس این راه پرپیچ وخم تجارتی از دره ها وکوتل های صعب العبور هندوکش میگذشت تاسرانجام به بلخ باستان میرسید واز آنجا بسوی کاشغر وختن ره می گشود.
درراه بازگشت امتعهٔ چینی، مانند نقاشی های ظریف، ظروف چینی و از همه مهمتر پارچه های گرانبهای ابریشم از ایالت سیکیانگ یا “ترکستان چینی” درگوشهٔ شمال غربی آن کشورپهناور به کاشغر از طریق گذرگاه مرتفع “واخجیر” در دامان کوهپایه های هندوکش شمالی به نواحی شمالشرقی باختر وصل میشد. تجاران پس از داد وستد در بازار های بلخ امتعهٔ گرانبهای خود را ازطریق آق رباط و ایبک به بامیان میرسانیدند. از بامیان راه کوهستانی و دشوار دیگری پس از عبور از یکولنگ بسوی چغچران وغور ره میگشود، اما جادهٔ تجارتی کابل پس از گذشتن از کوتل شبر به وادی تاریخی غوربند در ولایت پروان متصل میگردید واز آنجا دوباره به کابل منتهی میشد.
البته درین سرزمین کهنسال راه های تجارتی زیادی به مثابهٔ تار عنکبوت میان بلخ و هرات، هرات وکندهار و کندهار و کابل از طریق غزنین وجود داشت، که هرکدام تاریخی دارد وسرگذشتی را باز گو مینماید. باشناخت این حقیقت مراد از توضیحات بالا شرح راه تجارتی میان سرزمین های پهناور چین و هند ازطریق افغانستان در ازمنهٔ باستان است. قرار یادداشتهای زائرین وجهانگردان چینی درسرراه این جادهٔ تجارتی برجهای ترسد وکاروانسراهای زیادی برای سهولت سیاحین و تجاران وجود داشت و بنابرگزارش هوان تسانگ زائر مشهور چین اکثر آن درسدهٔ هفتم میلادی ، همعصر با ظهور دین اسلام پا برجا بود.
قرارمعلوم بنای باستانی که تاکنون برفراز دیوارهای بلخ بچشم میخورد یکی از همان برجهای ترسد عهد کوشانی ها و یفتلی هاست، اما در قرن دوم هجری، بخصوص پس از ظهور ابومسلم خراسانی بنام “برج عیاران” مشهور گشت. برج عیاران داستان تاریخی جالبی دارد، که شرح آن بنابر روایات تاریخی به دیدار ابو مسلم خراسانی با امام جعفر صادق بر میگردد. روایت است، که ابو مسلم در هنگام نبرد برای براندازی مروان حمار آخرین فرمانروای خاندان اموی ازمسند خلافت و برچیدن سلطهٔ دودمان اموی قبل از آنکه سفاح را بر اریکهٔ قدرت بنشاند ، پیکی به امام جعفر صادق فرستاد و به وی پیشنهاد کرد، که اگر مایل باشد او میتواند امام جعفر صادق را که از اولادهٔ علی بن ابی طالب است ومستحق تر از همه، به مقام خلافت مسلمین برساند.
بحوالهٔ حافظ نور محمد کهگدای، مؤلف کتاب تاریخ مزارشریف، امام جعفربه قاصد فرمود:” از ما هرکس خروج کرده، به شهادت رسیده، بنابراین ما را به حکومت و خلافت رغبتی نیست. به ابومسلم بگو اگرمیخواهد، دراین خاندان خدمت شایسته ای بجا آورد، پیکر مبارک جد بزرگوارم را که در صندوقی در نجف اشرف مدفون است به بلخ انتقال دهد تا فتنه بنی امیه بخوابد و دولت آنها منقرض شود. “همان بود،که ابومسلم به چند تن ازعیاران جرار و کارآزموده اش امر کرد تا شبانگاه تابوت خلیفهٔ چهارم را درپشت اشتری بگذارند ودرتاریکی شب ازنجف بسوی خراسان ببرند. به اساس این روایت پیکر حضرت علی (رض) پس ازسفر دور و درازی نخست به کوه نور درمرو شاه جهان انتقال یافت و سپس از طریق کلف به بلخ رسید. اکابر و بزرگان بلخ را عقیده برین است، که ۱۷ تن از عیاران طرار تا رسیدن ابومسلم به بلخ در همین برج باستانی از تابوت خلیفهٔ چهارم مراقبت میکردند و ازهمین جهت این برج ترسند قدیمی بنام “برج عیاران”معروف گشت.
وقتی ابومسلم به بلخ رسید، درحضور بزرگان واهل خبرهٔ بلخ پس از اتحاف دعا به روح علی بن ابی طالب (رض) جسد وی را در محل امنی در قریهٔ خواجه خیران بخاک سپرد، که اکنون بنام مزار شریف یاد میگردد ویکی از شهرهای بزرگ افغانستان درشمال کشور است. عدهٔ از بزرگان بلخ به تصویب ابومسلم از زمرهٔ معتکفین و پاسداران آرمگاه امیر المؤمنین خلیفهٔ چهارم گردیدند. لیکن موضوع برای عام اعلام نگردید تا مزار حضرت علی از هرگونه تجاوز وخطر احتمالی مصئون بماند. پس ازسفر ابو مسلم به بغداد و کشته شدن نابهنگام او بدست أبوجعفرالمنصور برادرسفاح موضوع برای سالها مکتوم ماند ودرعراق کسی ازموضوع مطلع نگشت. ازینرو مردم آن دیار فکر میکردند، که آرامگاه خلیفهٔ چهارم هنوز در نجف درجایی پنهان است، ولی کسی از جایگاه اصلی آن اطلاعی نداشت، تا اینکه خلافت به هارون الرشید رسید.
روایت است که روزی هارون الرشید خلیفهٔ عباسی با سگان شکاری به دنبال آهویی در دشتهای نجف بود. آهو از ترس جان به مخروبهٔ چهار دیواری شده ای پناه برد. سگهای شکاری که تا آنزمان آهو را باشتارت تعقیب میکردند، از رفتن به داخل محوطه که در آن قبرستان کوچکی دیده میشد ابا ورزیدند و از جا تکان نخوردند. خلیفهٔ عباسی در اندیشه فرو رفت و حدس زد که باید آنجا جایگاه مقدسی باشد. از اهل خبره جویای احوال شد و بنابه گفتهٔ پیر مرد هفتاد ساله ای از قبیلهٔ بنی اسد فتوا بدان شد، که باید آرمگاه علی بن ابی طالب در همانجا باشد. البته روایت زیادی در مورد آرامگاه حضرت علی موجود است چون موقعیت آرامگاه از بیم آنکه مبادا مورد اهانت امویان و دست اندازی خوارج قرار گیرد بهمه آشکار نبود. دسته ای فکر میکردند،که مرقد حضرت علی درعدن است جایی که اشتر حامل جسدش پس از سفر طولانی درآنجا زانو زده ویا درمحلی بنام بین الجبلین، یعنی جایگاهی میان دو کوه که اشتر حامل تابوت امام علی (رض) در تاریکی شب در آنجا ناپدید گردیده است. بهرحال هارون الرشید را تصمیم بدان شد، که زیارتگاه باشکوهی را به حرمت امیرالمؤمین درنجف اعمار نماید وپس از آن دشتهای نجف به شهر مقدس ومزدحمی مبدل گشت. برعلاوه عده ای معتقد بودند، که قبرحضرت آدم (ع ) و نوح پیامبر نیز در نجف در همان حوالی قرار دارد.
درمورد اینکه آیا مرقد امیر المؤمنین در بلخ است و یا در نجف نظریات مؤرخین متفاوت میباشد، اما اسناد قابل ملاحظه ای از دورهٔ سلجوقیان بجا مانده، که موجودیت آنرا در بلخ مؤثق تر میسازد و روی همین اسناد سلطان حسین بایقرا در قرن شانزدهم میلادی تصمیم به اعمار آرامگاه حضرت امیرالمؤمنین در بلخ گرفت و شهر مزارشریف در عهد فرمانروایی تیموریان هرات پا به عرصهٔ وجود گذاشت و اقدام سلطان حسین بایقرا برای اعمار مزار حضرت علی (رض) در ولایت باستانی بلخ یکی ازشهکارهای هنرمعماری اسلامی راپدید آورد، که مزین به دوگنبد فیروزگون وظریف ترین کاشیکاری درمنطقه بشمارمیرود.
شیوهٔ ساختمانی وسبک معماری “برج عیاران”:
این بنای تاریخی درطی زمانه ها، بخصوص درهنگام حملهٔ چنگیز درسدهٔ سیزدهم میلادی صدماتی دید، ولی درهنگام جنگهای چند دهه ٔاخیر صدمات بیشتری باضربات راکت وهاوان بدان وارد آمد وگنبد آن کاملاً ویران گردید. لیکن چون ساختمان اصلی هنوز پا برجا بود گنبد مرکزی آن بازسازی شد. نظر به گفتهٔ جناب خیرانی باستان شناس ولایت بلخ در جریدهٔ “عصر نو” این بنا درعهد تیموریان هرات پس از ویرانی های زاده از حملات چنگیز نیزمرمت گردیده بود.
در پای بدنهٔ دیوار کهنی که برج عیاران بالای آن بنا یافته مدخلی پیداست. به گمان اغلب این مدخل در ازمنهٔ قدیم راهی بوده که به برج منتهی میگردیده است. همچنان در ساختمان بیرونی عمارت پله گانی اعمار یافته که به سکوی بالایی منتهی میشود.
این پله گان در هنگام ترمیمات اخیر هویدا شد و باز سازی گردید.برج عیاران بر یک تهداب ۸ ضلعی بنا یافته و طرح ساختمان این بنای تاریخی نیز بر ۸ ضلع استوار است که از نگاه ساختمانی نمونهٔ ابتکاری و جالبی از صنعت معماری قدیم افغانستان میباشد.
آنچه دیوارهای کهن بلخ را از نگاه صنعت معماری بسیار جالب میسازد موجودیت راه فراخی در داخل دیوار این حصار باستانی می باشد که از نگاه دژبندی نظامی در هنگام نبرد بسیار مؤثر بوده و در رفت و آمد جنگجویان ورساندن آذوقه ومهمات جنگی برای آنها سهولت زیادی را فراهم می آورد. درحقیقت این حصار متشکل از دودیوار است که موازی بهم د یگر اعمار گردیده ، و از نگاه سوقیات نظامی مؤثریت زیادی در ازمنهٔ باستان داشته است. این روش ساختمانی در معماری کشورهای غربی بنام معماری پرده ای (Curtain Archecture) یاد میشد، که در حصار های اروپای قرون وسطی معمول بود. بدین ترتیب که در عقب دیوار دفاعی اولی در فاصلهٔ معینی دیوار دومی مانند پرده دیگری اعمار میگردید تا حصار شهر یا قلعه از دوطرف محفوظ بوده واگرسد اولی گشوده شود، دیوار دومی جلو حملهٔ دشمن را بگیرد. البته در فاصله های معینی برج های ترسند و مراقبت وجود میداشت. یکی از نمونه های این سیستم دفاعی برج عیاران بر فراز دیوار های بلخ است، اما حصار بلخ کهن تر از حصارهای قرون وسطی اروپا میباشد.
از نگاه ساختمانی برج عیاران بنائیست ۸ ضلعی با رواقهای بلند وفراخ، که از داخل آن نگهبانان میتوانستند هرسوی شهر بلخ را نظارت و دیده بانی کنند. رواقهای این بنای تاریخی مانند اکثر رواقهای عمارات افغانستان از دو قوس متقاطع ساخته شده است. ساختن رواق با قوسهای متقاطع نعل مانند، شیوهٔ رواقبندی با استحکامیست که ازعهد کوشانیها در افغانستان مروج بوده ونمونه آنرا در ستوپه گلدره در ولایت لوگر دیده میتوانیم. هرچند این سبک رواقبندی درکشور های آسیای مرکزی و فارس نیز بچشم میخورد، اما این شیوهٔ خاص ساختمانی،که با اتکای خشتها بالای همدیگر وتوازن آن در رأس رواق با سنجش دقیق پدید می آید از آغاز قرن هفتم تا سدهٔ نزده هم میلادی بطورعموم در تمام ابنیهٔ ادوار اسلامی افغانستان مشهود است. هرچند عده ای این بنا را برج مدور تعریف کرده اند، اما نظر به تحقیقات هیأت باستان شناسان فرانسوی و ویچلوف باستان شناس روسی برج عیاران یک بنای ۸ ضلعی است که قدامت آن به دورهٔ کوشانی ها بر میگردد. همچنان الهامهٔ مفتاح نویسندهٔ کتاب “جغرافیایی تاریخی بلخ و جیحون و مضافات بلخ” آنرا یک ساختمان ۸ ضلعی خوانده است. از نکویی های دیگر برج عیاران اینست، که سقف آن با طرح های بدیعی حکاکی شده که آنرا صبغهٔ هنری بیشتری میبخشد. با آنکه اکنون پس از گذشت زمانه ها برج عیاران کمتر برسر زبانهاست، از نگاه شناخت شیوه های هنر معماری قدیم افغانستان اهمیت زیادی را دارا میباشد. بقول سید رضا حسینی باستان شناس معاصر بلخ : “برج عیاران یکی از آثار تاریخی است،که هنوز هم دارای اهمیت است و هر کسی که میخواهد وارد بلخ شود به محض اینکه به نزدیکی دروازه “نوبهار” میرسد این برج را در سمت چپ خود میبیند.”
منابع:
برج عیاران بلخ، یادگار دوره کوشانیها ، کدخبر
تاریخ مزار شریف، مؤلف: حافظ نور محمد کهگدای،چاپ كابل، سال ۱۳۲۵ص ۱۶ تا ۲۴
“جغرافیایی تاریخی بلخ و جیحون و مضافات بلخ”الهامهٔ مفتاح
The Monuments of Afghanistan, Warwick Ball
An Historical Guide to Afghanistan, Nancy H. Dupree