معرفی اقوام عمدهٔ افغانستان – تاجیک ها
تاجیک، تاجِک، تاژیک، فارسیوان نامهای عمومی اند که بر مردم دری/ تاجیکی/فارسی زبان که در آسیای مرکزی، تاجیکستان و افغانستان بخصوص در وادیهای فرغانه و منشأ دریای آمو در بدخشان زندگی میکنند، اطلاق میشود. تاجیکها امروزه اکثراً درافغانستان، تاجیکستان وجنوب ازبکستان زندگی میکنند.
در افغانستان تاجیکها در اکثر ولایات زندگی میکنند، اما بیشترین تاجیکها دربدخشان، تخار، کاپیسا، بلخ، پروان، کابل، بغلان، پنجشیر، و هرات سکونت دارند.
گفته میشود، در بدخشان تاجیکها (غلچهها/غرچه ها) در قراء مرتفعتر پشت کوه در شهر بزرگ، رستاق، چاه آب، یفتل، راغ و… بسر میبرند. منطقه ارگو بین کشم و فیض آباد و قرای پر جمعیت آن عمدتاً ترک نشین هستند. در منطقهٔ شرقی فیض آباد ارتفاعات بیشتر میشوند، که در آن نواحی تاجیکان بیشتر به سر میبرند. بنابرین زمینهای نسبتاً حاصلخیز در طول دو دریای بسیار بزرگ بدخشان (قندوز و کوکچه) به وسیله مردمان مختلف ترک و هزاره فرا گرفته شده است. میدانیم که در زبان پشتو به کوه «غر» میگویند. به این حساب سکونت تاجیکها در ارتفاعات و در کوهها پیشوند و مفهوم «غرچه» یا «کوه نشین» را بهخوبی تمثیل مینماید.
در مورد کلمه «غلچه/غرچه» (تاجیکان کوه نشین) به معنی نام ساکنان دره پامیر اشاره بر آنست، که به هردو گویش (فارسی و پامیری) سخن میگویند. در چند سال اخیر گروهی عقیده برین دارند که روشانیها، شغنانیها، یزغلامیها، دینیها و وخیها تاجیک نیستند.
در ازبکستان بیشترین جمعیت شهرهای سمرقند و بخارا را تشکیل میدهند و به شمار زیاد در ولایتهای کشک دریا و سرخان دریا در جنوب و در امتداد سرحدات شرقی ازبکستان با تاجیکستان و همچنین در درۀ فرغانه در ولایتهای فرغانه و نمنگان زندگی میکنند. در گذشته تاجیکها در مناطق وسیعتری از آسیای میانه سکنی داشتند، ولی به سبب تهاجم گستردهٔ ترکان بیشتر در شمال و شرق این منطقه جابجا شدند. تاجیک ها همچنین کمیت بیشتری از مردمان بومی و ساکن شهر ورامین را در ایران تشکیل داده و در قسمتهایی از فارس، اصفهان و قسمتهایی از شمالغربی هرمزگان نیز به سر میبرند.
تاجیکهای چین در ناحیهٔ تاشقرغان پامیر در دامنه های بلند ترین کوه های منطقه در ایالت سنکیانگ زندگی میکنند. در افغانستان نفوس تاجیکها در سال جاری ۸.۵ میلیون نفر تخمین میگردد، که با سهم ۲۵.۲ فیصد در مجموع نفوس کشور، دومین گروه قومی کشور را بعد از پشتونها میسازند. ٌ(به جدول ضمیمه مراجعه شود). (ن ا خالدی، افغانستان چهار راه مدنیتها، مردم افغانستان، منتشره فیسبوک/افغان جرمن آنلاین، ۲۱ نوامبر ۲۰۲۱)
براساس آخرین سرشماری اتحاد جماهیر شوروی که در سال ۱۹۸۹م انجام شد ۴,۲۱۵,۳۷۲ نفر از اهالی این کشور خود را تاجیک معرفی کرده اند. از این تعداد ۳,۱۷۲,۴۲۰ نفر در جمهوری تاجیکستان (۷۵%)، ۹۳۳,۵۶۰ نفر در ازبکستان (۲۲%)، ۳۸,۲۰۸ نفر در روسیه، ۳۳,۵۱۸ نفر در قرقیزستان، ۲۵,۵۱۴ نفر در قزاقستان، ۴,۴۴۷ نفر در اوکراین، ۳,۱۴۹ نفر در ترکمنستان بوده اند.
نفوس سال ۲۰۲۰م تاجیکستان در حدود ۹.۳ ملیون نفر تخمین شده است، که مطابق این رقم سهم تاجیکان در حدود هفت میلیون نفر خواهد بود.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و جنگهای داخلی در افغانستان باعث احیای ملیگرایی تاجیکان در منطقه شده و تاجیکستان نقطهٔ کانونی این حرکت بوده است. دولت تاجیکستان بطور رسمی کوشیده است تا میراث امپراتوری سامانیان، نخستین حکومت تاجیک مسلط بر منطقه را پس از حملهٔ اعراب دوباره زنده کند.
در مجموع نفوس تاجیکها را در سال ۲۰۲۰م به شمول تاجیکان ساکن در سایر ممالک میتوان در حدود شانزده میلیون نفر تخمین کرد. بر همین منوال پروفیسور حقنظر نظروف عقیده دارد که “مؤرخان تاجیکستان تاریخ خلق تاجیک را در محدوده ماورالنهر و آسیای میانه محدود ساخته اند… در حالیکه 62 درصد تاجیکها در افغانستان زندگی میکنند… سهم آنها در آفرینش فرهنگ مادی و معنوی خلق تاجیک به مراتب از مردم تاجیک ماورالنهر زیادتر میباشد.” (مقام تاجیکان در تاریخ افغانستان، دوشنبه، ۱۹۹۹)
در مورد نام، ریشههای قومی، اجداد، هویت تاریخی تاجیکها تاکنون آثار فراوانی از سوی مؤرخین، محققین و دانشمندان منطقه و جهان تألیف گردیده اند.
ساکنان آسیای مرکزی در آغاز نام تازیک (تاجیک) را در برابر مسلمانان به کار برده اند. همین که ترکان ظاهر شدند، این کلمه را درباره طایفهای که ترک نبوده اند، استعمال میکرده اند. مغولان غیر خود را تازیک (تاجیک) میگفتند.
در فرهنگها و قاموسهای زبان فارسی دری چون “لغتنامه دهخدا”، “برهان قاطع”، “فرهنگ معین” و “فرهنگ نفیسی” تاجیک به معنی غیرعرب، غیرترک و غیرمغول آمده است. در برهان قاطع معنی تاجیک یا تازیک، زاده شده از عرب، یا اولاد عرب در خراسان ذکر شده است (تجدید چاپ محمد معین سال 1330م، تهران). باید یادآور شد، که ترکی شده کلمه “تاژیک” تاجیک است و ما میدانیم، که در پارسی دری به فرد عرب نژاد “تازی” گفته میشود و زبان عربی بنام “زبان تازی” یاد میگردد.
بر همین اساس بهار در کتاب سبکشناسی آوردهاست: “ایرانیان از قدیم به مردم اجنبی “تاچیک” یا “تاژیک” می گفتهاند، چنانکه یونانیان “بربر” و اعراب “اعجمی” یا “عجم” گویند. این لفظ در زبان فارسی دری نو، “تازی” تلفظ شد و رفته-رفته خاص اعراب گردید، ولی در توران و فرارود لهجهٔ قدیم باقی و به اجانب “تاچیک” میگفتند و پس از اختلاط ترکان آلتایی با فارسیزبانان آن زمان، لفظ “تاچیک” به همان معنی داخل زبان ترکی شد و فارسیزبانان را “تاجیک” خواندند و این کلمه بر فارسیان اطلاق گردید و ترک و تاجیک گفته شد.”
میرزا شکورزاده، پژوهشگر تاجیک و نویسندهٔ کتاب “تاجیکان در مسیر تاریخ” مینویسد: “بر اساس تحقیقات انجام شده، در بسیاری نقاط آسیای میانه، مردم پارسیگوی ایران، افغانستان، تاجیکستان و حتی کشمیر و کاشغر خود را “تاجیک” معرفی کرده اند.
همچنان عدهیی بر آنند، که تاجیکان قبل از ظهور ترکان (در قرن ششم میلادی) درین ناحیه زندهگی میکرده اند… تاجیکها در مناطق آسیای میانه، افغانستان و ماورالنهر سکونت داشتند (مریم میر احمدی، قوم تاجیک و هنر تاجیکی در آسیای میانه، تاجیکان در مسیر تاریخ، تهران۱۳۷۳ ،ص۲۳۸).
عبدالغازی تاجیکان خوارزم را «سارت” و تاجیکان بخارا را «تاجیک” نامیده است. بعضیها معتقدند که “تاجیک” صورت تحول یافته “تاژیک” که لفظ پهلوی بوده است، میباشد.
صورت قدیمتر تاجیک همان اصطلاح “دادیک” های هرودوت به سلسله کلمات “پارا داتا- پرادادیک و پیشدادی” دوره اساطیری به پیشینیان این قوم بیرابطه نمیباشد. بر این مبنی دادیکها اجداد تاجیکان میباشد. کلمه “دادیک-Dodik” که به معنی دادگر وعادل آمده است، مشتمل بر متون فقهی در کتاب اوستا است. ” که “DO-TIK” هم خوانده میشود، که تعبیری بر رود مقدس آمو و جغرافیای بدخشان در “آریانا ویجه” گردیده است (پروفیسور حقنظر نظروف، ۱۳۸۲).
بر اساس این عقیده یکی از طایفههای بومی آسیای مرکزی «دادیک» نام داشت، که دو هزار و پنجصد سال پیش در همین سرزمین میزیستند. با گذشت زمان با اقوام هم تبار خود سارتها، خوارزمیها، سغدیها و مانند اینها آمیزش یافته، تدریجاً نام “تاجیک” را در ترادف به «دادیک» با اضافه مفاهیم تاجدار و تاجپوش بعد از دورهٔ زردشتیان مشهور گردیدند، چون که زردشتیان کلاه تاج مانندی میپوشیدند و آنها را “تاجی” یا “تاجیک” میگفتند (از کتاب “تاجیکان”-آریاییها و فلات ایران، اثر میرزا شکورزاده، تهران۱۳۸۰).
این تعریف را دولت تاجیکستان پذیرفته و معتقد است که کلمه تاجیکستان به معنی سرزمین تاجیکهاست و از قبیله تاجی گرفته شده است، که قبل از اسلام در این سرزمین زندگی میکردند.
… اما ولادیمیر بارتولد مستشرق شهیر روس با این نظر موافق نبوده گزینش کلمه “تاج” را در ابتدای ترکیب نام “تاجیک” عربی و زمان آن را پس از هجوم اعراب باین منطقه خوانده است. (ولادیمیر بار تولد، در میرزا شکورزاده، تهران ۱۳۸۰)
با آنکه امروزه مردم خود را به افتخار تاجیک میخوانند، اما در گذشته چنین نبوده و این نام از جانب دیگران بالای آنها گذاشته شده بود.
نام تاجیک گاهی از سوی ترکان به تاجیکان، زمانی به تازیان و اعراب و برعکس استفاده شده است. استاد میرزا تورسن زاده میگوید، که نام “تاجیک” از آغاز پیدایشش نسبت به تمام پارسی گویان عجم به کار رفته است. صحت این ادعا مورد تردید یکتعداد مستشرقین قرار گرفته است، زیرا فارسها خود را تاجیک نمیدانند و در منابع ایرانی تنها ورامین را منطقه تاجیک نشین دانسته اند و گفته اند، که تعدادی تاجیکها در سایر نقاط پراگنده زیست میکنند. در زمان صفویان قزلباشها منشیان دربار را “تاجیک” میگفتند.
دکتور احمد جاوید نوشته است، که: “در صفحات تاریخ و ادب ما ملیت تاجیک در مناطق و دورههای مختلف به نامهای زیر یاد شده اند، که هرکدام به جای خود دارای توضیح و تفسیر است: تاژیک، تازیک، تژیک، تات، ابناءالاحرار، بنی احرار، احرار و ابنای آزاده، آزاد زادهگان، آزاد نژاد، دهقان، دهگان، غلچه، دهوار، فارسیوان، سرت یا سارت و غیره…” (جاويد، عبدالاحمد، اکاديمسين دکتور، اوستا، کابل ۱۳۸۳)
در افغانستان تاجیکها عمدتاً به گروههای آتی منقسم میشوند: تاجیکهای شهر نشین (کابل، غزنی، بلخ و هرات)، تاجیکهای کوهستان (پروان، نجراب، پنجشیر و غوربند)، تاجیکهای بره کی (بره کی برک، لوگر و بتخاک در همسایگی با غلزاییها)، تاجیکهای فورمولی(در اورگون در میان قوم خروتی)، تاجیکهای سرده (جنوب-شرق غزنی)
اکثریت قاطع تاجیکها مسلمانان سنی مذهب اند، اما یک اقلیت تاجیک در پامیر پیرو مذهب اسماعیلیه اند.
مبنای قومیت تاجیک را در عصر حاضر محلی بودن و زبان تشکیل میدهد،کسیکه در اصل باشنده بومی مناطق آسیای مرکزی و افغانستان باشد و (یا از اعقاب آنها باشد) و زبان مادری او فارسی دری باشد، تاجیک نامیده میشود صرف نظر از مذهب و محل زندگی.
شواهد تاریخی اسم تاجیک
از جمله تعریفهای قابل تعمق و قبول شده میان محققین آنست، که کلمه “تاجیک” از کلمهٔ “تازیک” فارسی میانه (با منشأ سغدی و پارتی) و کلمه “تازی” فارسی امروزی (که هردو به معنی عرب اند) منشأ گرفته است. این نام در ماوراالنهر یا آسیای میانه مورد استفاده قرار گرفته و از آنجا به سایر مناطق عمومیت یافته است. قضیه از این قرار است،که اردوهای اعراب مسلمان که در اوایل قرن هشتم میلادی ماوراالنهر را حمله کرده مناطق سغدیانه را اشغال نمودند با قوای ترکهای قرلوق جنگیدند، که تنها شامل اعراب نبوده بلکه تعداد کثیری از فارسهای تازه مسلمان شده مناطق زاگروس مرکزی را نیز شامل بودند (مراجعه شود اتلس برینگال، و بارتولد “تاژیکی”) به این اساس ترکهای آسیای مرکزی اسم “تاژیک” را که معادل کلمه “تازیک” فارسها میباشد، برای شناسایی دشمنان مسلمان تازهٔ خود بکار میگرفتند. به اینترتیب تا حدود قرن یازدهم میلادی به قول یوسف Yusof Ḵāṣṣ-ḥājeb, Qutadḡu bilig ترکان قره خانید این اصطلاح را بخصوص بالای مسلمانان فارسی زبان در حوزه علیای دریای آمو و خراسان (که رقبای منطقوی ترکان، باداران در زمان سامانیان، و زمامداران در زمان غزنویان محسوب میشدند) بکار میبردند.
به اساس نوشتهٔ محمد دبیر سیاقی (تهران 1991م) نویسندگان دورانهای غزنوی و سلجوقی و اتابکان (1000 تا 1260م) کاربرد اصطلاح “تاجیک” را از زمان عنصری به بعد وسعت داده فارسها را، که در این زمان در زیر حاکمیت ترکان میزیستند هم شامل آن نمودند. تعدادی از فارسها نیز این لقب داده شده را قبول کردند همچون بیهقی که منشی دربار ترکان بود و از “ما تاجیکان” در اشاره به مردم محل استفاده میکند. (بیهقی ویرایش شده توسط فیاص، ص 549) از این به بعد تفاوت میان ترک و تاجیک به یک برداشت عمومی رقابت میان یک نیروی جنگجوی حکمران چوپانی و یک کتلهٔ اداری شهرنشین مبدل گردید. (مراجعه شود به نظام الملک: “تاژیک”، تهران 1962م) در حدود سال 1400م، اشاره به تاجیکها بیشتر به معنی دری/تاجیکی زبانان افغانستان و آسیای میانه بود. زمانیکه روسها سمرقند و بخارا را در سال 1868م اشغال نمودند، فارسی زبانان آن شهر ها خود را تاجیک معرفی میکردند، همچنان آنانیکه در خان نشین خوقند و در وادی فرغانه زندگی میکردند، خود را تاجیک میگفتند.
در پنجشیر و بدخشان افغانستان اسم تاجیک توسط ازبکهای محل به مردمان این مناطق داده شده و توسط حکمرانان پشتون و خود مردم دری زبان این مناطق در گذشته نه چندان دور طرف استفاده قرار گرفته است.
در گذشته کلمه “تاجیک” بصورت مشخص نه منشأ زبانی داشت و نه منشأ منطقوی یا ساحوی (برخلاف کلمات “عجم” و “فارس” که در سابق توسط اعراب به فارسها گفته میشد) در جهان ترک، معمولاً به تاجران“تاجیک” خطاب میشد. (برتولد 1963 ماسکو)
از نظر شکل فونیتیک و مباحث تاریخی-اجتماعی تکامل پروسه کاربرد کلمه “تاجیک” به دقت نیاز دارد. اول باید بخاطر داشت، که اصطللاح “تازی” (به مفهوم عرب، عربی، عربستانی) با اصطلاحات “تازیک، تاژیک و تاجیک” (به مفهوم فارسی، ایرانی، تاجیکی) در ادبیات فارسی دری جدید (و در ادبیات ترکی اسلامی، و هندی) از نظر شکل و معنی متفاوت میباشند. سندرمن نتیجه میگیرد، که در عصر حملات مسلمانان به ماوراالنهر “تازیک” ( tāžīg) به فارسها خطاب میشد، که بزبان “فارسیک”عصرساسانی صحبت میکردند و “تاژیک” (tāžīk) به سغدیها، که فارسها آنها را در آن زمان “دری زیان”میدانستند بدین گونه بعد ها زمانیکه ترکهای مسلمان در این مناطق به قدرت رسیدند همین تعریف سغدیها را مورد استفاده قرار دادند، که با اصطلاح امروزی “تاجیک” ( tājīk) سازگاری دارد، که در آن زبان و محل زندگی نقش اصلی داشته مذهب نقش تصادفی بازی میکند.
انگلبرت کمپفر، که در سالهای 1680م در عصر صفویان به ایران سفر کرده بود، نوشته است، که قزلباشها فارسها را “تازیک” یا “تاجیک” میگفتند. به همین اساس در تعدادی لغتنامه ها یا فرهنگهای ایرانی از جمله فرهنگ دهخدا “تاجیک” را فرزند عرب که در خراسان تولد شده تعریف کرده اند. به این حساب یک ارتباط میان تاجیک با تازی “عرب” در میان ترکتباران باقی مانده است.
اما ناسیونالیزم تاجیک، که از زمان استقلال کشور تاجیکستان و جنگهای مجاهدین افغانستان (حزب جمعیت اسلامی) اوج گرفته است استخراج اصطلاح تاجیک را از کلمه تازیک (به معنی عرب) رد کرده تاجیک را مشتق شده از کلمهٔ “تاج” میدانند. (مراجعه شود به عینی و یعقوب شاه، 1992م دوشنبه)
مأخذ و منابع:
۱. ن ا خالدی، افغانستان چهار راه مدنیتها، مردم افغانستان، منتشره فیسبوک/افغان جرمن آنلاین، 21 نوامبر 2021
۲. پروفیسور حقنظر نظروف (مقام تاجیکان در تاریخ افغانستان)، دوشنبه، 1999
۳. میرزا شکورزاده، پژوهشگر تاجیک “تاجیکان در مسیر تاریخ”، ، تهران1373
۴. برهان قاطع تجدید چاپ محمد معین سال 1330م، تهران
۵. مریم میر احمدی، قوم تاجیک و هنر تاجیکی در آسیای میانه، تاجیکان در مسیر تاریخ، تهران1373
۶. بهار ، کتاب سبکشناسی، محمدتقی بهار، چاپ دوم، انتشارات توس، تهران ۱۳۸۵
۷. کتاب «تاجیکان»-آریاییها و فلات ایران، اثر میرزا شکورزاده، تهران1380
۸. جاويد، عبدالاحمد، اکاديمسين دکتور، اوستا، کابل 1383
۹. ولادیمیر بار تولد، در میرزا شکورزاده «تاجیکان»-آریاییها و فلات ایران ، تهران 1380).
۱۱. پرویز ناتل خانلری، زبانشناسی و زبان فارسی، ناشر: توس، تهران ۱۳۸۶
۱۱. پژوهش «تفاوت ژنیتیکی و پیدایش اقوام در آسیای میانه” Evelyn Heyer، مجله انترنتی “BMC Genetics”
12. تحقیقات ژنیتیکی پوهنتون پورت سموث، پروفیسور مازیار (مجله پلوس وان سال ۲۰۱۲م)
14. تاریخنامه هرات، نویسنده سیف بن محمد بن یعقوب الهروی (681-721؟ق)، به تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۸۳
15. بابرنامه یا توزک بابری، ظهیرالدین محمد بابر، ترجمه انگلیسی از اصل ترکی، انت سوزانا، لندن
16. تاریخ فرشته، ابوالقاسم محمد فرشته، انتشار اسلام در هندوستان، ترجمه انگلیسی از روی متن اصلی فارسی، جان برگز، چاپ کلکته
17. میرمحمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، انتشارات عرفان، تهران ۱۳۵۸
18. حامد نوید، آریانا افغانستان آنلاین، ریشه یابی کلمه افغان، ۲۷/۲/۲۰۱۸م.
19. کریم پوپل در مورد قبایل پشتون در وبسایت مشعل ( Mashal.org)
20. صاحبنظر مرادی «از احمد شاه ابدالی تا عبدالرحمن خان»، جریده انترنتی «خراسان زمین» چاپ ۲۸ قوس ۱۳۹۰ ه.ش
21. اولیور روی، اسلام و مقاومت در افعانستان، متن انگلیسی، چاپ دوم، یونیورستی کمبرج، چاپ دوم 1990
22. غرزئ لایق، فیسبوک ۲۱ نوامبر ۲۰۲۱
23. توماس بارفیلد «تاریخ فرهنگی و سیاسی افغانستان” Thomas J. Barfield 29 March 2010
24. سفرنامه و خاطرات امیرعبدالرحمن خان و تاریخ
• چه کسی میخواهد بلوچستان مستقل شود؟ نوشته پیر محمد ملا رهی در یبسایت دیپلوماسی ایران
افغانستان از ۱۷۴۸ تا ۱۹۰۰م، به کوشش ایرج افشار سیستانی،
در ویب سایت سرزمین دریا ولور سیستان و بلوچستان
• مجله سیمه ییز مطالعات سال سوم شماره ۳ مقاله ستار پردلی دوسیه بلوچستان در محکمه بینالمللی
موسسه نسل دانش، تهران۱۳۸۹
۲۵. محمد سعیدی «هزارستان، از اقتدار تا افتخار»، مجله انترنتی هزاره
۲۶. داکتر سید عسکر موسوی، «هزارههای افغانستان»، پوهنتون کمبری۲۹ جنوری ۲۰۰۹. مونت ستیوارت الفنستون، «گزارش پادشاهی کابل و متصرفات در فارس، تاتاری و هندوستان، لندن ۱۸۴۷
۲۷. جورج فورستر، یک سفر از بنگال به انگلستان از طریق شمال هند، کشمیر، افغانستان، فارس و روسیه، چاپ لندن 1798م،
۲۸. محمد مهدی، دانشنامة انترنتی آریانا، شیبک خان اوزبیک.
۲۹. هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، ۱۳۷۵ تهران
۳۰. استاد صباح، “مستنداتی برسه و نیم دهه جنایت و آدمکشی در کشور”، مجلة انترنتی «اصالت» تاریخی 14 اکتوبر م.2013
۳۱. محمد علی جاوید، جمهوری خراسان، ۲ دلو ۱۳۹۴
:Bibliography in English
Mzia K. Andronikashvili, Očerki po iransko-gruzinskim iazykovym vzaimootnoše-niiam/ Studies in Iranian-Georgian Linguistic Contacts [Russian and English], Tbili-si, 1966.
S. Aynī, “Ma”noi kalimai tojik” (1942), abridged reprinting (insert) in Adabiyot va ṣanʿat, Dushanbe, 13 September 1992.
Elizabeth E. Bacon, Central Asians under Russian Rule. A Study in Culture Change. 2nd Printing, Ithaca, N.Y., 1980.
V. V. Bartol’d, “Tadžiki. Istoricheskii ocherk” [The Tajiks: a historical sketch] in Sočinenie II, 1, Moscow, 1963, pp. 451-68.
Yuri Bregel, “Turko-Mongol influences in Central Asia,” in Turko-Persia in Historical Perspective, ed. R. L. Canfield, Cambridge, 1991, pp. 53-77.
Idem, An Historical Atlas of Central Asia, Leiden, 2003.
Ruy González de Clavijo, Embajada a Tamorlán, ed. F. L. Estrada, Madrid, 1943, 1999.
Moḥammad Dabirsiāqi, “Tāt o Tājik o Tāzik,” Nāmvāra-ye doktor Maḥmud Afšār, 6, Tehran 1991, pp. 3374-421.
History of al-Ṭabarī, XXV tr. Khalid Yahya Blankinship, Albany, N.Y., 1989.
D. N. MacKenzie, “Bājalānī,” BSOAS 18/3, 1956, pp. 418-35; repr. in (and here cit-ed from) Iranica Diversa/David Neil MacKenzie, 2 vols., ed. Carlo G. Cereti and Ludwig Paul, Rome, Vol. II, pp. 409-26.
Yaḥyā Mahyār-e Nawwābi, “Tājik va Tāzik,” in M. Bāgerzāda, ed., Arj-nāma-ye Iraj [Persian festschrift for Iraj Afšār], Vol. 1, Tehran, 1998, pp. 307-10.
Oskar Mann, Die Tâjîk-Mundarten der Provinz Fars. Kürdisch-persische For-schungen, Vol. 1, Berlin, 1909.
Mirzā Šokurzāda, ed., Tājikān dar masir-e tāriḵ, Tehran, 1994 (The first part of the book, pp. 3-323 contains articles on the etymology of the word tājik, including those by ʿAyni, Bartol’d [in Persian translation], and Dabirsiāqi cited above).
Moḥammad Ṣādeq Nāmi Eṣfahāni, Tāriḵ-e Giti-gošāy, ed. S. Nafisi, Tehran, 1938.
Niẓām al-Molk, Siar al-moluk, ed. Hubert Darke, Tehran, 1962.
J. R. Perry, “From Persian to Tajik to Persian: Culture, politics and law reshape a Central Asian language,” NSL.8. Linguistic Studies in the Non-Slavic Languages of the Commonwealth of Independent States and the Baltic Republics, ed. Howard I. Aronson, Chicago Linguistics Society, 1996, pp. 279-305.
Chaim Rabin, Ancient West-Arabian, London, 1951.
Sayf b. Moḥammad b. Yaʿqub al-Haravi, Tāriḵnāma-ye Harāt, ed. M. Z. al-Ṣeddiqi and Ḵān Bahādor Ḵalifa Moḥammad Asad-Allāh, Tehran, 1974.
Hans Heinrich Schaeder, “Türkische Namen der Iranier,” Die Welt des Islams, Sonderband: Festschrift Friedrich Giese, Berlin, 1941, pp. 1-34.
J. B. Segal, “Arabs in Syriac literature before the rise of Islam,” Jerusalem Studies in Arabic and Islam 4, 1984, pp. 89-124.
Shahpur Shahbazi, “The Khwadāy-Nāmag,” Acta Iranica 30: Yarshater Festschrift (1990), pp. 208-29.
W. Skalmowski, “Old Persian parθava-,” Immigration and Emigration within the An-cient Near East. Festschrift E. Lipinski, eds. K. van Lerberghe and A. Schoors, Leu-ven 1999, pp. 305-12; repr. in (and here cited from) W. Skalmowski, Studies in Ira-nian Linguistics and Philology, Cracow (is correct), 2004., pp. 255-61.
W. Sundermann, “An early attestation of the name of the Tajiks,” MedioIranica, ed. W. Skalmowski and A. van Tongerloo, Louvain, 1993, pp. 163-73.
Moḥammad Yusof Vāleh Eṣfahāni, Ḵold-e barin, ed. Mir Hāšem Moḥaddes, Teh-ran, 1993.
Yusof Ḵāṣṣ-ḥājeb, Kutadgu Bilig [Qutadḡu bilig], ed. Reṣid Rahmeti Arat, Istanbul, 1947.
Yusof-šāh Yaʿqub-šāh, Tājikān: pirāmun-e etnugeniz [The Tajiks: the question of ethnogenesis], Dushanbe, 1992