پیام لمر ـ۲
اقتباس از شمارهٔ نخست مجلهٔ لمر، حمل سال۱۴۰۰هجری شمسی، مارچ سال ۲۰۲۱م
آمد – آمد بهار است و فصل شگفتن ها… ولی سالهاست که تقویم ما در فصل خزان و انجماد زمستان گیر مانده است. دردا که زیباترین شاخه های درخت پرشگوفهٔ ما مثل برگ های خزانی ظالمانه و ناجوانمردانه ریختانده میشوند. عمریست، که درخت جوان ما میل شگفتن دارد، ولی تا شگوفهٔ از آن سر میزند تبر دست جلاد شاخه را گردن میزند. سالها هست که از درخت ما شگوفهٔ رنگین سرمیزند، شگوفهٔ درختی که آب نه بلکه از خون شگوفه های ریخته قد بلند کرده. سلسلهٔ گردن زدن های این درخت سبز آنقدر طولانی و دوامدار شده که دیگر به جلاد ما “اعتماد به نفس کاذب” را هدیه نموده است. غافل ازینکه این درخت دیگر همان نهال نازک و ظریف چهار – پنج دهه قبل نیست، بلکه تا بلند های آسمان قد برافراشته و تا عمق زمین ریشه دوانده است. دیگر برکندن این درخت بلند، قوی و ماندگار خواب است و خیال است و فسانه…
گردن زدن ما
ترا گردن نماند
ما ریشه درین خاکیم
ازینجاست که بی باکیم
زمان در گذر است و باور ها در تغیر… کی و کَی بگوش ما افسانهٔ “آفتاب برامد” و “آفتاب نشست” را خواند؟ و ما هم پذیرفتیم که آفتاب این بزرگترین سمبول روشنایی پایدار نیست. غافل ازینکه آفتاب یک حقیقت است و بودن اش ثابت و جاودان. این مائیم که بسوی این حقیقت گاهی رو و گاهی هم پشت میگردانیم و این پشت گشتاندن ما بسوی آن، ما را در تاریکی مینشاند، نه اینکه روشنایی غروب میکند.
نه به طلوع و نه به غروب … بلکه به ثبات وماندگاری روشنایی باورمندیم و در پرتو آن درخت سبز میهن راخواهیم پروراند و در زیرسایهٔ آن ملت خسته ولی سربلند، مظلوم ولی مبارز و شکسته ولی امیدوار پناه خواهد گرفت. بیائید از خود بپرسیم که ما از روشنایی امروز برای روشن ساختن فردا چه کرده میتوانیم و برای تنومندی این درخت، چه کار های دیگر…
درخانۍ ذهین
مدیر مسئول و صاحب امتیاز مجلهٔ لمر
حمل سال ۱۴۰۰ هجری شمسی
مارچ سال ۲۰۲۱ عیسوی