۴-پیام لمر
اقتباس از شمارهٔ چهارم مجلهٔ لمر، میزان ۱۴۰۰ه ش، اکتوبر ۲۰۲۱م
خاطره:
من از دختران دور جنګ هستم، دختران آشنا با بوی باروت و تاریکی دود. گوش هایم با صدای نیم نفس قبل از اصابت راکت آشنایند و چشمانم با ثبت کردن حوادث چهار اطرافم بعد از انفجار آن.
امروز یادی از طفولیتم را با شما شریک میسازم، یادی از قدیم های دور را. آن سالهایی را که من تازه از نوشتن “جمله” پا فراتر نهاده و مقاله مینوشتم. در آن سالها دو موضوعی که سر زبانها بود، موضوع جنگ بود و صلح! و محتوای اکثریت مقاله ها به یکی ازین دو موضوع میپیچید.
من دقیق به خاطر ندارم،که چیوقت و از کجا جملهٔ “جنگ یک پدیدهٔ شوم است.” را آموخته بودم. ولی اینرا خوب بخاطر دارم که در هر مقاله، اګر در مورد صلح میبود و یا جنګ این جمله را استعمال میکردم. اینرا هم خوب میدانم که آن سالها عمق و وسعت جنگ از تصور کودکانه و معصومانهٔ من بیرون بود و تلخی طعم آن همچنان. در واقعیت یک مجهول را با یک مجهول دیگر توضیح میدادم. کم -کم که کلان شدم،گوشهایم با صدای فیر راکت و چشمانم با دست وپا و سر فرش شده بروی سرک های خون آلود شهرکابل آشنا شدند و آهسته -آهسته این جمله برایم معنی پیدا کرد، جملهٔ “جنگ یک پدیدهٔ شوم است.”
گذشت روزگار “ شوم بودن پدیدهٔ جنگ” را در شهادت معصوم ترین ها و ویرانی شهرها برایم معنی کرد.
از آن روز ها سالهای طولانی میگذرد، هنوز هم جنگ برایم پدیدهٔ شوم است، ولی با ابعاد متفاوت و وسعت متفاوت تر. حالا بیشتر به معنای متفاوت تر آن و یا شاید واقعی تر آن پی برده ام و قامت شوم جنگ برایم برهنه تر شده است. دیگر شوم بودن جنگ برایم صرف در قتل عام مردمان بیگناه و ویران شدن شهر های زیبا خلاصه نمیشود، بلکه شوم بودن جنگ را بیشتر در تخریب شدن و ازبین رفتن معیارات انسانی و اجتماعی یک جامعه میبینم. شوم بودن جنگ یعنی طفلی، که در ازدحام بازار مادرش را گم کرده و کسی دستی به سرش بکشد نه منحیث یک بزرګ بلکه منحیث یک متجاوز جنسی. شوم بودن جنګ یعنی بیوه ای را به هدف ګمراهی کمک کردن و یا یتیمی را بهدف کجراهی نان دادن. شوم بودن جنگ یعنی بهدف پول گرفتن از پدر، خود را اختطاف کردن و یا اباسینی راکلک بریدن. شوم بودن جنگ یعنی بخاطر دسترسی داشتن به تیلیفونی، دستی را بریدن و یا شایدگردنی را… شوم بودن جنگ یعنی ملکیتی را غصب کردن و بیباکانه در آن زیستن، شوم بودن جنگ یعنی پسر خورد سال کسی را ربودن، رقصانیدن و … و یا گرسنهٔ را نان دادن و در بدل عفت اشرا گرفتن، شوم بودن جنگ یعنی فرزندان ملت را کشتن و قاتلین شانرا قهرمان ساختن، شوم بودن جنگ یعنی در خاک خود برای خشنودی بیگانه رقصیدن و دار و ندار ملی را خاک پای بیگانه کردن… شوم بودن جنگ یعنی هویت ملی را زدودن و آزادی را به بنده گی معاوضه کردن… شوم بودن جنگ یعنی درفش سیاه، سرخ و سبز را از اهتزاز انداختن، هویت ملی و ارزش های مربوط به آنرا زیر سوال بردن…
… از آنروز ها سالهای سال میگذرد ولی نسل من هنوز از جنگ مینویسد و از معمایی که “صلح” نام دارد! تأمل باید کرد و دست به کار باید شد در غیر آن چه سالهای طولانی دیگر نسلهای آیندهٔ ما از جنگ خواهند نوشت و از صلحی که نمیشناسند!
درخانۍ ذهین
مدیر مسئول و صاحب امتیاز مجلهٔ لمر
نهم میزان سال ۱۴۰۰ هجری شمسی
اول اکتوبر سال ۲۰۲۱ عیسوی