تصاویر سخن میگویند!
چشم ما سالهاست که با این دو چشم زیبا آشناست، ولی ما هرگز به چادر دریدهٔ وی نگاه نکرده ام.
عمرهاست که در ذهن من چشمان زیبا٫ ولی پریشان و وحشت زدهٔ وی با عالمی از درد، رنج، بدبختی و سراسیمه گی زن افغان پیوند خورده است. من در چشمان شفاف وی نگاهی به یک آیندهٔ مجهول و مبهم را دیده ام، آیندهٔ که واقعاً مجهول و مبهم ماند. هیچکس باور کرده نمیتواند که دختری با پر نشر ترین تصویر دنیا در طول عمر غمگین اش جای برای زیستن، نان برای خوردن و مرحم برای زخمهایش نداشته است.
بتاریخ ۲۲ اکتوبر امسال عکس برداشته شده ازشربت گلهٔ ۱۱ساله در بزرگترین بازار داوطلبی در پولند بفروش رسید (1) و ریکارد قیمت ترین عکس فروخته شده در پولند را بست. این تصویر در سال ۴۸۹۱م در کمپ ناصرباغ در پیشاور پاکستان توسط ستیف مککوری عکاس مجله نشنل جیوگرافیک (سال تأسیس ۸۸۸۱م) گرفته شده بود. (2) با گرفتن عکس دو چشم قصه گوی شربت گله، عکاس، مشهورترین سمبول مهاجرت را بنام خود ضرب زد. تصویر شربت گله یکی از نشر شده ترین تصاویر جهان است که لقب مونا لیذای قرن بیست را از خود ساخته است. کمتر کسی را میتوان سراغ داشت که چشم اش با این تصویر زیبا و در عین حال غمین او آشنا نباشد.
سالهاست که بیننده گان این تصویر از زیبایی چشمان سخنگوی وی حرف میزنند مګر کمترکسی خواسته٫ بداند که او کیست؟ در کجا بسر میبرد؟ و مهمتر ازهمه چگونه بسر میبرد؟
ستیف مککوری در نخستین صحبت های خود در مورد او گفته بود که چشم من در صنف درسی که او درس میخواند به او افتاد و من خواستم تصویری از او بردارم. دختر نمیخواست که من عکس اشرا بگیرم ولی من از معلم او خواستم که وی را قانع بسازد. معلم اش بالای وی پافشاری کرد تا چادر و دستان خود را از روی خود دور کند. من او را به یک گوشهٔ مناسب تر بردم و عکس اشرا گرفتم. او ترسیده بود و بعد از گرفتن عکس دَوید و گریخت و من به عکاسی خود ادامه دادم.
با شنیدن این صحبت ها بر مییاید که عکاس امریکایی عملاً میدید که دخترک خوردسال علاقه ندارد که عکس اش گرفته شود و حتی اجازه ندارد که تصویر اش برداشته و نشر ګردد. با آنکه گرفتن عکس کسی مخصوصاً از یک دختر خوردسال بدون رضایت وی واجازهٔ والدین اش و نشر دوبارهٔ آن تصویر خلاف تمام اصول و مقررات خبرنگاری در ایالات متحده امریکا است تصویر شربت گل گرفته شد و بیشتر از هر تصویر دیگر در قرن بیست نشر و تکثیر گردید. حتی هیچکس هیچگاهی این سوال را هم مطرح نکرد که چرا چنین عمل غیر اصولی صورت گرفته و کارمند رسمی یک رسانهٔ امریکا چرا دست به چنین تخلف زده است.
علاوه بر اینکه به حقوق مدنی این دخترخوردسال مهاجر افغان ارزش داده نشده است، وی از صدها هزار و شاید هم میلیون ها دالر درآمد این تصویرش سهمی نگرفته است ولی بدلیل این تصویر اش بار ها توهین، تحقیر و حتی به زندان انداخته شده است. از زبان وی میشنویم که او چه گفتنی دارد:
“دنیا از زیبایی چشمانم درین تصویر حرف میزند وی لباس ژنده و چادر سوراخ سوراخ مرا نمیبیند. از غمگینی من نمیداند، دلی که تازه بی وطن شده است، تازه پدرش را از دست داده است، و تازه زهر جانگاه دردبدری را چشیده است. ”
برای ۷۱ سال هیچکس با نام وی آشنا نبود تا بلاخره در سال ۲۰۰۲ هیأتی از مجله نشنل جیوگرافیک به پاکستان سفر کرده نخست کسی را که برادرش را میشناخت یافتند و از طریق وی برادرش را و بعداً شربت گله را. بعد از ۷۱ سال دنیا با نام دارندهٔ مشهورترین چشمان دنیا آشنا شد و هویت چشمانی که بنام دختر افغان شهرت یافته بودند افشا شد.(۳) دارندهٔ این دو چشم زیبا “شربت گله” نام دارد.
بعد از ۷۱ سال قصه حزین شربت گله برملا گردید. قصهٔ مهاجرت این دختر ۶ ساله با سه خواهر، یک برادر و پدرش دقیقاً یکروز بعد از بمبارد قریه شان توسط نیروهای نظامی شوروی. قصهٔ آغاز زنده گی از زیر خیمه های متعفن کمپ ناصر باغ در پیشاور، قصهٔ اینکه وی درین تصویر٫ تازه زهر یتیم شدن را چشیده بود و هزارن قصهٔ غمین دیگر…
وی درجریان این ۷۱ سال مسیر یتیمی را تا بیوه گی پیموده بود. یک دختر جوان خود را از دست داده و خودش و دو فرزند خوردسال اش مبتلا به مرض لا علاج جگر شده بودند.
همان مرضی که شوهرش و دختر جوان اشرا از او گرفته بود. آنچه قصهٔ زنده گی شربت گله را غمگین تر میسازد همان گیر ماندن وی در میدان رقابت های سیاسی بین افغانستان و پاکستان است.
طی ۶ سال اخیر دولت افغانستان بطور مستقیم و غیر مستقیم کوشیده است تا نفود پاکستان را در افغانستان تقلیل ببخشد. این سیاست افغانستان باعث شد که پاکستان در ابعاد مختلف بالا دولت و مردم افغانستان فشار وارد کند. حتی بعضاً دست به بازی های بسیار ناجوانمردانه بزند. پولیس پاکستان بتاریخ ۶۲ اکتوبر سال ۶۱۰۲م شربت گله و دو طفل خوردسال وی را به اتهام غلط نویسی نام اش در کارت هویت اش دستگیر و به زندان افگندند.(4) وی در نخستین محکمه به ۴۱ سال زندان محکوم گردید.
ریس جمهور غنی هیأتی را به ریاست عمر زاخیل وال سابق سفیر افغانستان در پاکستان توظیف نمود (۵) که شربت گله این سمبول زنان مهاجر افغانستان را که بطور غیر عادلانه به زندان کشانیده شده بود در بدل پرداخت پول ضمانت رها کند. شربت گله و دو طفل خوردسال وی بعد از سپری کردن ۴۱ شبانه روز در زندان های تاریک پاکستان به میانجگیری جامعهٔ جهانی و فعالیت دولت افغانستان آزاد شد و به سرزمین آبایی خود برگشت.
از وی و اطفال خوردسال اش در قصر ریاست جمهوری جناب ریس جمهور اشرف غنی وخانمش رولا غنی مهمانوازی کردند و ازینکه وی در بازی بیشرمانه و ناجوانمردانهٔ سیاسی دولت پاکستان طعمه شده بود ابراز نگرانی نمودند.
دولت افغانستان برای این زن رنجدیده و هردم شهید افغان امکانات زنده گی را در شهر کابل مساعد نمودند تا وی بتواند بعد از یک عمر رنج و درد لذت زنده گی در وطن را بچشد.
به امید روزیکه زنان مظلوم ما مورد هیچ نوع سؤ استفاده مخصوصاً سؤ استفادهٔ سیاسی و اقتصادی قرار نگیرند!
منابع:
نقاشی: پیغله زهره هوسۍ سهاک
1.https://www.thefirstnews.com/article/iconic-photo-of-afghan-girl-sets-record-setting-price-at-polish-auction-16767
2. https://publicdelivery.org/steve-mccurry-afghan-girl/
3. https://www.fcusd.org/cms/lib/CA01001934/Centricity/Domain/1341/Found%2017%20years%20after.pdf
4. https://www.nationalgeographic.com/news/2016/10/afghan-girl-sharbat-gula-arrested/
5.https://www.mashaalradio.com/a/28099693.html