تحلیل سیاسی بقلم داکتر زمان ستانیزی
از دیدگاه گزارشی، تاریخ بشریت سراسر افسانهٔ جنگ است و زمان صلح صرف فرصت آماده گی برای جنگ بعدی. جنگ خواست خاصهٔ فرمانروایان است، برای تصاحب زر، زور و زمین: همانا غصب منابع طبیعی برای اندوختن زر، قدرت سیاسی برای کسب زور و گسترش قلمرو برای زمین و مردم آن به منظور سربازگیری برای جنگ و باز هم جنگ …
بهای جنگ را طبقات پائین جامعه میپردازند، با جان و جانبازی و مال و مالیات. فرمانروایان خشم خود را به نام شجاعت، شهامت، شرافت و در نهایت شهادت به مردم انتقال میدهند و رمز تن قربان وطن را به آنها طوری تلقین میکنند،که ذلت و منزلت بیگانه و خود را در آن آمیخته اند و در تفاوت تفضیل و تحقیر آن منعکس میشود تا ذهنیت ها را برای ”دشمن سازی” آماده سازند. تنها از این راه بیگانگان در جنگ سزاوار کشتن پنداشته میشوند و انسانیت از سطح حیوانیت پائینتر میرود.
“میدان جنگ” اصطلاح است، ولی “میدان صلح” استثنا. پس نمیتوان از میدان جنگ به میدان صلح راه یافت. صلحی که از راه جنگ بدست مییاید، در تسلسل قهقرایی پیامد جنگ دگر را در قبال دارد. یگانه راه نجات بشریت از این تباهی و ویرانی پیاپی صلحی است،که از راه صلح به دست آید. صلح که به جنگ نمی انجامد زیرا در آن بهانهٔ یا فرصت انتقام نیست. این روش و روند را عدم تشدد نامند. راهی که مردم میتوانند دست نوشت خود را سرنوشت خود سازند.
اگر از جنگهای دفاعی، تعرضی، مذهبی، ملی، بین المللی… بگذریم، آخرین و تازه ترین نوع این آفات بشری در “جوامع به نام اسلامی”، جنگ نیابتی است. ابر قدرتهای جهانی مسئولیت جنایت جنگ را همراه به احتمال ناکامی آن به کشورهای منطقه منتقل میسازند. کشورهای منطقه برای اجرای عملیات جنگ مردم ناتوان، کم توان، محتاج و بیخانمان را استخدام کرده آنها را با پول ناچیز به عملیات جنگی میفرستند. آنهائیکه در میدان جنگ نیابتی جان میدهند، نمیدانند برای کی میجنگند و برای چی میمیرند؟!
جوانان احساساتی در “جوامع به نام اسلامی” در اثر دسایس دهشت افگنان بین المللی، تجار اسلحه غربی و جلادان مردم بی دفاع پیهم به گرایشهای افراطیت و دهشت افگنی سوق داده میشوند. جنبشهای که صبغهٔ دین گرایی دارند، بیشتر مورد توجهٔ “تیکه داران” جنگهای نیابتی قرار میگیرند، زیرا به آسانی به نام دفاع از قلمرو اسلام شستشوی مغزی میشوند. جوانان بیخبر از دست بازیگران پشت پرده، مسلح و مجهز به جبهات جنگهای سوریه و عراق، افغانستان و کشمیر، یمن و سومالی… فرستاده میشوند. جوانان جوامع کهن عوض جستجوی امکانات تغییر، تحول، تجدد و تفکر با ذایقهٔ زهر افراطیت بر خاک و خون میخوابند. به این ترتیب استعمار نیابتی مسلمانان را توسط خود شان، با اسلحهٔ که با پول خود شان برای کشتن همدگر بر آنها فروخته است، به تباهی میکشانند.
اگر امیدی برای فردای روشن است، یا درست تر اگر فردای است، آنرا باید در رستاخیز جنبش عدم تشدد جُست. جنبشی مانند “د پښتون ژغورنی غورځنګ” یا “جنبش نجات پشتونها” که خوشبختانه احساسات جوانان منطقه را برانگیخته است. این جنبش برخلاف بسیاری حرکتهای سیاسی منطقه بعد از یک صد سال با درک شرایط روزگار احیای مجدد میشود – کوششی که در “جوامع به نام اسلامی” به ندرت دیده میشود. این جنبش میتواند رنگ دهشت و “تروریزم” را از هویت مسلمانان بزداید و به مبارزین جوامع “جوامع به نام مسلمان” فرصت بدهد تا با خردمندی و درایت بدون خونریزی به حصول خواسته های مشروع خود نایل آیند.
این جنبشها برای مسلمانان فرصت میدهد، که مسلمانِ بنیانگذار سیاست عدم تشدد، خان عبدالغفار خان را بشناسند و مقام او را در پهلوی همسنگران ادیان دگر عدم تشدد چون گاندی، ماندلا، دلای لاما، و مارتین لوتر کینگ بیابند. قهرمان عدم تشدد مسلمان که به خاطر سیاست استعمار نیابتی جنگسالاران پاکستان سالیان متمادی عمرش را در حاشیهٔ تاریک تاریخ زندانهای پاکستان سپری کرد.
بی دلیل نیست که امروز هم رهبران جوان جنبش عدم تشدد پیهم هدف حملات مرگبار جاسوسان استخبارات پاکستان قرار میگیرند. آخرین قربانی آن شهادت شاعر جوان فصیح البیان گیلامن وزیر (حضرت نعیم اسدخیل) ملقب به “غیرت” بود، که نه تنها پشتونهای آنسوی خط را به هیجان آورده، بلکه پیامش الهامبخش مردم بلوچستان نیز گردید که با شعار عدم تشدد زن با درایتی چون داکتر ماهرنگ بلوچ به پا خاسته اند.
سر و صدا میان خواهران و برادران تاجیک هم شنیده میشود، که از جنبش عدم تشدد الهام گرفته اند. چه بهتر که پشتونهای آنسوی خط مبارزه صلح آمیز خود را برای پایان دادن دسیسهٔ کشورسازی استعمار انگلیس به راه اندازند و تاجیکهای آنسوی دریای آمو مبارزهٔ صلح آمیز خود را در مقابل دسیسهٔ کشورسازی استعمار روس آغاز کنند، و هر دو طرف باهم زیر شعار “نه آمو، نه دیورند” به خط کشی های استعمار قرن نزده و ملت سازیها سبک اروپایی و امریکایی شان پایان ببخشند، تا مردم ما بر محور اصل باهمی و از همی در دامان وطنداری گسترده شیوهٔ اتحاد و ائتلاف را بر تجزیه و اختلاف برگزینند.
امید که چنین جنبش های عدم تشدد صلح محور نگهداشته شوند و نگذارند به دست دینگرایان افراطی به میدان سیاست و استبداد مذهبی کشانیده شوند. بگذارند مردم آفریدگار شان را در روشنی آیات قران در کعبه های دل شان به پرستند، نه حسب فرمایشات حاکمان دینگرا و محتسبین متعصب که از اعتقادات و عبادات مردم بهره برداری سیاسی میکنند.
به امید روزی که مردم در درایت و خردمندی آگاهی را به دست آورند که از راه صلح برای صلح به راه صلح قدم بگذارند.