سیاست و تاریخ
Trending

تئودورا!

روسپی، که به سلطنت رسید و در لباس راهبه درگذشت…

تئودورا در اوایل قرن پنجم در امپراتوری بیزانس (روم شرقی، شامل مناطقی از آفریقا و ترکیه) زندگی میکرد. زندگی پرفرازونشیب برای او شخصیتی چندبُعدی بخشیده بود.

او در کودکی پدرش را از دست داد. مادرش به دلیل فقر، تئودورا و خواهرش را به تئاتر (درواقع به روسپی‌خانه) سپرد. گفته میشود، که تئودورا دختری زیبا، فوق‌العاده زیرک و در فن بیان بی‌نظیر بود. همین خصوصیت وی باعث شد تا توجه مردان بسیاری، حتی افسران ارشد امپراتوری بیزانس راکه برای خوشگذرانی میآمدند، به خود جلب کند.

تئودورا با یکی از افسران ارشد امپراتوری، که به حکمرانی آفریقا منصوب شده بود، رابطه عاشقانه برقرار و ازدواج میکند از روسپی‌خانه به قصر راهی شده و در نفش ملکه درمیآید. اما به‌زودی زندگی در قصر برای او خسته‌کن شده و تصمیم به فرار می گیرد. تئودورا با مقدار جواهرات و پول نقد به سمت روم فرار میکند، اما در مسیر راه به دست دزدان افتاده و تمام دارایی‌هایش را از دست میدهد.

در روم چاره‌ای جز بازگشت به روسپی‌خانه برای او باقس نمیماند، اما در روم برخلاف قسطنطنیه (استانبول امروزی) بخت با او یاری نکرده چون حکومت روم روسپی‌خانه‌ها را غیرقانونی اعلام کرد و همه‌ٔ آنها را به زندان انداخت. پس از آزادی، او به کلیسا پناه برده و پس از توبه و ندامت، لباس راهبه را به تن و به خدمت کلیسا میپردازد.

تاجری، که به کلیسا رفت‌وآمد داشت، شیفته زیبایی تئودورا شده و به او پیشنهاد ازدواج میدهد. تئودورا نیز از فرصت استفاده کرده و پیشنهاد ازدواج را میپذیرد. پس از مدتی، همسرش به دلیل بیماری درگذشته اما تئودورا ازین ازدواج صاحب فرزندی میشود، که بعد از وفات شوهر اش کودک را به والدین همسرش سپرده و به قسطنطنیه بازگشت میکند.

او بار دیگر به روسپی‌خانه بازگشت مینماید، اما این بار بخت با او یاری میکند. زنی، که رابط قصر می باشد، شیفته حسن و ذکاوت او شده و تئودورا را به پسر امپراتور معرفی میکند. شاهزاده، که در آستانه جانشینی بود، عاشق تئودورا میشود و با وجود مخالفت‌ها خانواده و افسران ارشد امپراطوری، با او ازدواج کرده و او را شریک سلطنت خود میسازد.

این بار، تئودورا نه‌تنها ملکه، بلکه در تصمیمات مهم امپراتوری نقش فعالی ایفا کرد. در زمان شورش‌های بزرگ، برخلاف امپراتور، که قصد فرار را داشت، تئودورا شجاعانه در مقابل شورشیان ایستاد و آنها را سرکوب کرد. او در تدوین قوانین و بازسازی شهرها نیز نقش کلیدی داشت. کلیسای مشهور آیا صوفیه، که امروزه به مسجد تبدیل شده، یکی از شاهکارهای دوران او به شمار میرود.

در اوج زندگی سیاسی تئودورا تراژدی ناخواسته موجب دیگرگونی او می شود.. پسر تئودورا، که از ازدواج دوم او بود، نزد پدربزرگش بزرگ گردیده بود به تئودورا بازگردانده میشود، اما نه به عنوان پسر. تئودورا به دلیل موقعیت سیاسی و ازدواجش با امپراتور، نمیتوانست هویت واقعی پسرش را فاش کند و او را به عنوان غلام خود پذیرفت.

پسر، که از عشق و محبت مادر بی‌خبر بود، به‌تدریج به تئودورا دل بست و طی نامه‌ای عشق خود را به او ابراز میکند. اما نامه به دست امپراتور می افتد و اوکه از موضوع بی‌خبر بود، در اوج خشم و عصبانیت دستور قتل غلام را صادر میکند. زمانی تئودورا از این خبر آگاه میگردد، نزد امپراطور رفته و حقیقت را به او بیان میکند.

امپراطور دست تئودورا را گرفته راهی محل اجرای حکم اعدام می روند، اما دیر شده بود. تئودورا جسد بی جان یگانه پسرش را در حالی، که سرش جدا شده بود، در محل مشاهده میکند.

پس از این واقعه، تئودورا از سلطنت کناره‌گیری کرده و به کلیسا باز میگردد. او تا پایان عمر به‌ عنوان راهبه در خدمت کلیسا ماند و پس از مرگ، کلیسا به او لقب زن قدیس اعطا کرد. گفته میشود، که جسد تئودورا به دستور امپراطور در کلیسای بزرگ قسطنطنیه که امروزه مسجد آیا صوفیه است، دفن شده است.

مطالب مشابه

Back to top button